باتلاق

زندگی یه باتلاقه. همه ماها میخوایم خودمون رو بکشیم بیرون.اما غافلیم.غافلیم از این که با این دست و پا زدن های اضافی بیشتر تو این باتلاق فرو میریم.

13/1/87 ساعت ۲۲

پیاده آمده بودم

یه شعر از یه شاعر افغان

غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت‌
پیاده آمده بودم‌، پیاده خواهم رفت‌
طلسم غربتم امشب شکسته خواهد شد
و سفره‌ای که تهی بود، بسته خواهد شد
و در حوالی شبهای عید، همسایه‌!

ادامه مطلب ...

خون

یه اتاقی باشه گرمه گرم..روشنه روشن..

تو باشی منم باشم..

کف اتاق سنگ باشه سنگ سفید..

تو منو بغلم کنی که نترسم..که سردم نشه..که نلرزم..

اینجوری که تو تکیه دادی به دیوار..پاهاتم دراز کردی..

منم اومدم نشستم جلوت و بهت تکیه دادم..

با پاهات محکم منو گرفتی ..دو تا دستتم دورم حلقه کردی..

بهت می گم چشماتو می بندی؟

میگی آره بعد چشماتو می بندی ...

بهت می گم برام قصه می گی ؟ تو گوشم؟

می گی آره بعد شروع می کنی اروم اروم تو گوشم قصه گفتن..

یه عالمه قصه طولانی و بلند که هیچ وقت تموم نمی شن..

می دونی؟

می خوام رگ بزنم..رگ خودمو..مچ دست چپمو..یه حرکت سریع..

یه ضربه عمیق..بلدی که؟

ولی تو که نمی دونی می خوام رگمو بزنم ..تو چشماتو بستی ..نمیدونی

من تیغ رو از جیبم در میارم..نمی بینی که سریع می برم..نمی بینی

خون فواره می زنه..رو سنگای سفید..نمی بینی که دستم می سوزه

و لبم رو گاز می گیرم که نگم اااخ که چشماتو باز نکنی و منو نبینی..

تو داری قصه می گی..

من شلوارک پامه..دستمو می ذارم رو زانوم..خون میاد از دستم میریزه

رو زانوم و از زانوم میریزه رو سنگا..قشنگه مسیر حرکتش..

حیف که چشمات بسته است و نمی تونی ببینی..

تو بغلم کردی..می بینی که سرد شدم..محکم تر بغلم میکنی که گرم بشم..

می بینی نا منظم نفس می کشم..تو دلت میگی آخی دوباره نفسش گرفت.

می بینی هر چی محکم تر بغلم می کنی سرد تر میشم..

می بینی دیگه نفس نمی کشم..

چشماتو باز میکنی می بینی من مردم..

می دونی ؟ من می ترسیدم خودمو بکشم از سرد شدن ..از تنهایی مردن..

از خون دیدن..وقتی بغلم کردی دیگه نترسیدم..

مردن خوب بود ارومه اروم...

گریه نکن دیگه..من که دیگه نیستم چشماتو بوس کنم بگم

 خوشگل شدیا

بعدش تو همون جوری

وسط گریه هات بخندی

گریه نکن خوب.دلم میشکنه

دل روح نازکه نشکونش خوب

 

 

خنگی

دوست دارم خنگ باشم.تا خیلی چیزها رو متوجه نشم..............................همین.

داروغه باشی

حاکم که مرد پسرش حاکم شد.حاکم سابق با مردم خوب بود.به آنها فشار نمی آورد.مردم هم او را دوست داشتند.پسر که حاکم شد خزانه خالی بود.به داروغه دستور داد مالیات را دوبرابر کند.مردم اعتراض کردند.در شهر درگیری شروع شد.حاکم بر آشفت و این بار به داروغه دستور داد که مالیات را ده برابر کند.مردم هاج و واج مانده بودند.اعتراض آنها نه تنها مفید نبود بلکه مالیات را ده برابر کرده بود.چاره ای نداشتند.اعتراضات قطع شد.یک سال گذشت.در طول این یک سال جمعیت نصف شده بود.فقرا مرده و اغنیا کوچ کرده بودند.خزانه قدیمی پر و خزانه جدید نیز تا نیمه پر شده بود.روز تولد پسر حاکم بود.جارچی ها در شهر میجرخیدند و جار میزدند که ای مردم امروز روز جشن است.به میدان شهر بیایید و در جشن شرکت کنید.مردم شهر که مدتها بود روی خوشی به خود ندیده و گرسنگی به آنها فشار آورده بود همه در میدان شهر جمع شدند.جشن با شکوهی برگزار شد و مردم دل سیری خوردند و نوشیدند و پای کوبیدند.انتهای جشن بود که حاکم شروع به صحبت کرد و گفت که ای مردم امروز برای شما هدیه ای دارم.از امروز مالیات نصف میشود.مردم شهر شروع به هلهله و پایکوبی کردند.از آن روز حاکم شهر بهترین حاکمان بود.مالیات را نصف کرده بود.

ننگ

نمیدونم چی بگم.......................................حالم بدجوری گرفته.دوباره یه آهنگ جدید شنیدم.همیشه وقتی یه آهنگ تاثیر گذار رو برای بار اول میشنوم تا چند روزی دگرگون میشم.این سری یه آهنگ رپ بود که برای محمد احمدی همون سربازی که در بازی پرسپولیس سپاهان نابینا شده بود خونده شده.دگرگون شدم.از فوتبال بدم میاد دیگه.دیگه تعصب استقلال رو نمیکشم.دیگه با پرسپولیسیها کل کل نمیکنم.برام مهم نیست کدوم تیم ببازه یا که کدوم تیم ببره.برام مهم اینه که محمد احمدی دیگه نمیبینهلعنت بر فوتبال.

Flip Itz

بازی Flip Itz یک بازی فکری و کم حجم است. این بازی در عین سادگی انسان رو به فکر کردن وادار میکنه و در مراحل بالاتر ساعت ها شما رو پای کامپیوتر نگه میداره.جهت دانلود بازی بر گزینه دانلود کلیک کنید.اگه از بازی های فکری خوشتون میاد مطمئن باشید پشیمون نمیشین.

 

دانلود              حجم فایل : ۵۹۲ کیلوبایت

pasword :     www.mmajhool.blogsky.com

 

موسوی

از بانک که بیرون آمد خوشحال بود.بعد از سی سال معلمی بازنشسته شده بود.شش ملیون تومان پاداش گرفته بود.تصمیم داشت پولش را در موسسه ای خصوصی سرمایه گزاری کند.جای مطمئنی بود.منتظر تاکسی شد.بیست دقیقه گذشت ولی هنوز تاکسی گیرش نیامده بود.اتوبوسی از کنارش رد شد و چند متر جلوتر کنار ایستگاه توقف کرد.چاره ای نبود،سوار اتوبوس شد.اتوبوس مملو از مسافر بود.صدائی شنید.خانم موسوی بفرمائید جای من بنشینید.دختری بیست ساله بود.دختر بلند شده بود.دیسک کمر خانم موسوی اذیتش میکرد،جای دخترک نشست.خانم موسوی من کرمی هستم.یکی از شاگردهای قدیمتون.کلاس پنجم شاگردتون بودم.دبستان رفعت.بفرمائید جای من بنشینید.یادش افتاد.کرمی دختری شلوغ بود.پرحرف و پر دردسر.اکنون خانمی شده بود برای خودش.دخترم ماشالله بزرگ شدی.چکار میکنی؟درس میخونی؟

نه والله خانم موسوی.منشی یک شرکت تبلیغاتیم.

شوهر کردی؟دختر آهی کشید و گفت نه.چهره اش غمگین شد.خانم موسوی فورا متوجه شد.بحث را ادامه نداد.چند دقیقه گذشت.ایستگاه بعدی مسافر کناری پیاده شد و دختر در کنار خانم موسوی نشست.والله تا حالا چند تا خواستگار داشتم به همشون جواب منفی دارم.الان هم یه خواستگار دارم مهندس عمران.یه دفتر مهندسی داره.وضعش خوبه.پسر خوبیه.ولی خوب چون جهیزیه ندارم میخوام بهش بگم نه.تو این شرکت تبلیغاتی ماهی صد تومان میگیرم.مستمری بابای خدابیامرزم هم دویصت تومانه.اونم خرج دواهای مادرم میشه.چاره ای نیست.بدن خانم موسوی سرد شده بود.بغض گلویش را گرفته بود.ایستگاه بعدی از دختر خداحافظی کرد و پیاده شد.ظهر بود.دو پرس کوبیده از چلوکبابی خرید .خودش و شوهرش بودند.دخترش تازه شوهر کرده بود.پسرش هم یک دختر دو ساله داشت.چند سال از بازنشستگی شوهرش میگذشت.شب بود.دختر کلید را چرخواند و در را باز کرد.چیزی را که میدید باور نمیکرد.یخچال ،اجاق گاز ،لباسشوئی و ....... یک جهیزیه کامل داخل حیاط بود.مادرش خوشحال کنار پنجره نشسته بود.بی اختیار به گریه افتاد.نیمه شب بود،چشمان خانم موسوی تازه گرم شده بود.با خیال آسوده خوابید.جای مطمئنی سرمایه گزاری کرده بود.

ریچارد کلایدرمن

ریچارد کلایدرمن بعنوان یک نوازنده حرفه ای پیانو توانست به مقام و شهرتی دست پیدا کند که کمتر هنرمند موسیقی فرانسوی تا کنون به این درجه رسیده است. او طی سالها نوازندگی پیانو، تهیه آلبوم های زیبا و اجرای کنسرت از خود یک چهره بین المللی بر جای گذاشته است. وی در طول فعالیت حرفه ای خود بیش از 800 آلبوم موسیقی تهیه کرده است که در این میان 63 عدد از آنها بعنوان آلبوم پلاتینیوم و 263 عدد بعنوان آلبوم طلایی شناخته شده است، آمار فروش آلبوم های او نزدیک به نود میلیون نسخه ثبت شده تخمین زده می شود.


در 28 دسامبر سال 1953 متولد و در کودکی با پیانو آشنا شد. پدر او که یک معلم پیانو بود از همان کودکی وی را با مقدمات پیانو آشنا کرد و بعدها نقش یک تکیه گاه برای فراگیری موسیقی را بازی کرد. ریچارد در سن شش سالگی توانایی کامل و ماهرانه خواندن موسیقی از روی نت را داشت و در این میان از سایر فرانسوی های هم سن و سال خود به مراتب برتر بود.

دانلود چند آهنگ از کلایدرمن

CARELESS_WHISPER

DOLANNES_MELODIE

LOVE_STORY